شانه هایت را نزدیکتر بیاور خدایا
جز تو
شانه ی هر کسی زیر آوار گریهایم
فرو خواهد ریخت
سخت دلگیر است
دلم
آغوشی گرم میخواهد
کمی مرا در آغوش بگیر
شانه هایت را نزدیکتر بیاور خدایا
جز تو
شانه ی هر کسی زیر آوار گریهایم
فرو خواهد ریخت
سخت دلگیر است
دلم
آغوشی گرم میخواهد
کمی مرا در آغوش بگیر
آدم ها نیـاز دارند
لااقل به یک نفر
یک نفر که همه جوره بلدشان باشد،
کسی که اگر در مسیرِ دشوارِ زندگی خسته شدی
صندلیت باشد!
کسی که تمام عیار هوایت را داشته باشد
و با هربار دیدنش دلت پر از زندگی شود؛
که مثلِ نورِ خورشید
به زندگی تاریک و پر از خستگیت بتابد
آدم ها نیاز دارند
به فردی که مثالِ کوهی استوار باشد
که با خیالِ راحت به او تکیه کنند
و بابتِ حضورِ او،
فردایشان را دوست داشته باشند...
آدم ها به تکیــه کــردن نیـــاز دارند
اگـــر تکیه گاهشان نمیشوید
لطفــی کنید و در زندگیشان نقش پرتگاه را هم بازی نکنید!
عزیزِ من...
عشق که به ماهگرد گرفتن و سالگرد گرفتن نیست...
گندِ عکسِ دونفــره درآوردن تویِ فضای ِمجازی هم نیست،اونم با لبخندهایِ تصنعیِ"مثلا ما خیلی خوشیم با هــم"...
عشق یعنی...
تا بوقِ سگ سرِ کاره...
از خستگی توانِ راه رفتن نداره اما از خیرِ دو دقیقه دیدنِ چشمات نمیگذره...
یهـو ساعتِ یازده شب بهت پیام میده... که"دختره بابات یه دقیقه بپر دمِ در که نَسَخِ چشاتم..."
جانِ جانم...
عشق پز دادن با پولِ بابات و خوشگلی هایِ افراطیِ "مثلا قشنگِت" نیست...
عشق اینه که دو ماه حقوقشُ میذاره یا از پولِ توجیبـیِ ماهانه اش که برا تـو یه کادویِ کوچولو بخـره، واسه دیدنِ یه لبخندِت،برقِ شادیِ تو چشمات...
آره عزیزم...
عشق جار زدن نداره،پول خـرج کردنم نداره...
عشق فقط دو تا "قلـب" میخواد برایِ تپیدن و دوتا دستِ قوی برایِ محکم چسبیدنش...
همیـن...
عشق
بیماری های واگیردارِ زیادی باخودش میاره....
حسادت
حساسیت
افسردگی
اضطراب
بی خوابی....
اما بدترینش
فوبیاییه که برات از علاقه بوجود میاره بعد از تموم شدن رابطه....
فوبیا از دیدن خودشُ عکسش
شنیدنِ اسمشُ صداش...
عشق یه دارویِ شیرینه که عوارضش خیلی تلخه، خیلی سخته....
منُ
بودنمُ
ذخیـره نکن برایِ بعد
بعضی چیزا، با ذخیـره کردن زیاد نمیشن، تموم میشن
حروم میشن...
مثلِ چایی
سـرد میشه و میوفته از دهن....
باید بفهمی
من اولویت چندم یا استراحتگاه نیستم
منو باید وسط سرشلوغیات بخوای
وقتی دورت شلوغه و دستت بند...
منُ واسه اوقاتِ بی حوصلگی و بیکاریت کنار نذار
ذخیره نگهم ندار که وقتی بقیه نیستن باشم...
واسه من
واسه خاطرِ کنارِ من بودن
اگه وسطِ مشغله هات جا باز کردی و فلان قرارُ کنسل، حسابه....
واسه خاطرِ نیم ساعت دیدنِ من اگه چند صد کیلومتر رانندگی کردی
اگه وسطِ روز
لایِ سرشلوغیات دلت هوامُ کرد و تنگ شد برام، حسابه...
وگرنه آخرِ شب ها که رو تخت دراز کشیدی و خوابیده هیاهویِ دورت
همه بلدن بگن دلم برات تنگ شده
همه بلدن دوستت دارم بگن...
پاييز هميشه
فصل بي برگي نيست
وقتي پاي تو
در ميان باشد..
نه مرگي هست
و
نه ريزش برگي
هرچه هست
دل است كه ميلرزد و ميريزد..!!
از حسرتت اي ماه پاييزي
اين بركه ميميرد همين امشب
بي تو جهانم دست آوار است
هم آسمان و هم زمين امشب
ميلرزم از تكرار رفتن ها
ميترسم از خاصييت پاييز
امشب دلم همدست باران است
دريا و طوفان،موج و ساحل نيز
گاهي
"ابد"
كمترين زمان براي دوست داشتن كسي ست
و يك ثانيه
چون ابديتي
براي فراموش كردنش..!!
پيغمبر احساس من ! اي آخرين منجي
تو آمدي وقتي تمام شهر كافر بود
اعجاز بالاتر از اينكه با نگاه تو
برباد دادم هرچه از ايمانِ آخر بود
چيزي عميق تر و سخت تر از عشق
لابه لاي موهايم رسوخ كرده
قلبم اما هنوز مصونيت دارد!
تعداد صفحات : 140